معنی تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن, معنی تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن, معنی تrsdk abj، alاtتj sgmg alاtتj، [bا lcbj، alsتj، mcاkbj، ]sfdbj، /dmsتj, معنی اصطلاح تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن, معادل تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن, تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن چی میشه؟, تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن یعنی چی؟, تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن synonym, تقسیم شدن، شکافتن سلول شکافتن، جدا کردن، شکستن، ورامدن، چسبیدن، پیوستن definition,